پرسش :

چرا شيعيان روي مهر نماز مي خوانند؟


شرح پرسش :
پاسخ :
قبل از پرداختن به جواب لازم به ذكر است كه سجده كردن بر خاك و گياه و امثال آنها به معناي پرستش آنها نيست بلكه سجود و پرستش براي خدا به وسيلة خضوع تا حد افتادن بر خاك بر اين امور انجام مي شود.
همانگونه كه اصل يك عبادت بايد از جانب شرع مقدس بيان شود شرايط، اجزاء و كيفيت آنها نيز بايد از طرف شارع به وسيلة پيامبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ بيان شده باشد و خود حضرت فرمود: «همانگونه كه من نماز مي خوانم شما هم مانند من نماز بخوانيد».[1]
اينك به فرازهايي از احاديث اسلامي كه بيانگر سيره و سنت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ است مي پردازيم كه همگي حاكي از آن است كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ،‌ بر خاك و بر روئيدني هاي مانند حصير سجده مي نموده است و از سجده بر لباس و پارچه و امثال آن نهي نموده است، درست به همان شيوه اي كه شيعه بدان معتقد است.
الف) گروهي از محدثان اسلامي در كتب صحاح و مسانيد خود اين سخن پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را بازگو كرده اند كه آن حضرت زمين را به عنوان سجده گاه خود معرفي نموده است، آنجا كه مي فرمايد: «و جعلت لي الارض مسجداً و طهوراً[2]» از كلمة جعل كه در اينجا به معناي تشريع و قانونگذاري است به خوبي روشن مي شود كه اين مسأله يك حكم الهي براي پيروان آيين اسلام بوده است و بدين سان زمين كه شامل خاك و سنگ و ديگر اجزاي تشكيل دهندة سطح آن مي باشد، از طرف شارع مقدس سجده گاه قرار داده شده است و لازمة آن اين است كه بر چيزهايي كه از اجزاء زمين شمرده نمي شود، سجده جايز نيست.
ب) رفتار پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در اين مورد گواه روشن ديگري است. وائل بن حجر مي گويد: من پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را ديدم هنگامي كه سجده مي كرد، پيشاني و بيني خود را بر زمين مي نهاد.[3]
انس بن مالك و ابن عباس و برخي ديگر مانند عايشه و ام سلمه، گروه بسياري از محدثان روايت كرده انند كه: «پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بر حُمزه كه نوعي حصير بود و از ليف خرما ساخته مي شد سجده مي نمود.»[4]
ابوسعيد خُدري از اصحاب رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ مي گويد: بر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ وارد شدم و ديدم كه حضرت بر حصيري نماز مي خواند.[5]
براء بن عازب نقل مي كند كه ما پشت سر رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ نماز مي گذارديم، پس آنگاه كه حضرت سرش را از ركوع بر مي داشت احدي را نديدم كه خم شود تا اين كه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ پيشانيش را بر زمين مي نهاد، سپس آنان كه پشت سر او بودند به سجده مي افتادند.[6]
ابوسعيد خدري در حديث ديگري چنين مي گويد: هر گاه رسول خدا با مردم نماز مي خواند آثار خاك و غبار زمين بر پيشاني و بيني حضرت آشكارا ديده مي شد.[7]
ج) دسته اي از روايات بر اين نكته دلالت دارند كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مسلمانان را به پيشاني نهادن بر خاك به هنگام سجده فرمان مي دادند، چنانكه ام سلمه همسر آن حضرت روايت مي كند كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: رخسار خود را براي خدا به خاك بگذار.[8]
د) در دسته اي از روايات از سجده بر لباس و پارچه نهي شده است. در روايتي وارد شده كه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ مردي را در كنار خود ديد كه عمامة او پيشانيش را پوشانده بود، آن حضرت شخصاً اقدام نمود و عمامه را از پيشاني او بالا زد.[9]
يا در روايت ديگري چنين آمده است كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مردي را ديد كه بر اطراف و كناره هاي عمامة‌ خود سجده مي كند حضرت با دست مبارك به او اشاره كرد كه عمامه ات را بالا ببر و پيشاني را بر زمين بگذار.[10]
بديهي است كه اگر سجده بر پارچه و فرش و مانند اينها جايز بود لزومي نداشت رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ شخصاً اقدام كند يا با اشاره به نماز گزار بفهماند كه پيشاني را بر زمين بگذارد. پس در واقع اين دستور و رفتار پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ براي آن بود كه به همه بفهماند كه در موقع سجده بايد پيشاني بر زمين قرار بگيرد نه بر مثل پارچه و فرش و امثال اينها.
لذا خود صحابه هم اين موضوع را مي دانستند و درموقع سجده بر زمين يا اجزاء و مصاديق آن كه خوراكي و پوشاكي هم نبودند سجده مي نمودند. جابر بن عبدالله انصاري مي گويد: با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نماز ظهر مي‌خوانديم، مشتي سنگريزه برگرفتم و در دست نگه داشتم تا خنك شود و به هنگام سجده بر آنها پيشاني گذاردم و اين به خاطر شدت گرما بود.[11] بعد راوي مي افزايد: اگر سجده بر لباسي كه بر تن داشت جايز بود از برداشتن سنگريزه ها و نگهداري آن آسان تر بود.
ابواميه نقل مي كند كه به من خبر رسيده است كه ابوبكر صديق بر زمين سجده مي نمود يا نماز مي خواند در حاليكه پيشاني اش را به سوي زمين مي كشيد تا روي زمين سجده كند.[12] و عمر بن خطاب دستور داد تا كف مسجد النبي ـ صلي الله عليه و آله ـ را با ريگ فرش كنند تا نمازگزاران بر آن سجده كنند.[13] حتي نقل شده است كه بعضي تابعين به تبعيت از اصحاب پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در موقع مسافرت ها با خود گل خشكيده اي حمل مي كردند تا در موقع نماز بر آن سجده كنند. ابن سعد متوفاي 209 در كتاب خود مي نويسد: مسروق بن اجدع به هنگام مسافرت خشتي را با خود بر مي داشت تا در كشتي بر آن سجده كند.[14]
از مجموع دلايل ياد شده به روشني معلوم مي گردد كه نه تنها روايات اهل بيت ـ عليهم السلام ـ بر تعيين سجده نمودن بر زمين و آنچه از زمين مي رويد، در صورتي كه خوردني و پوشيدني نباشد دلالت دارد بلكه اصل اولي در روايات اهل سنت كه برگرفته از سنت و سيره رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ و صحابة آن حضرت است اتصال پيشاني بر زمين و چيزهايي است كه از آن مي رويد و اگر هم در رواياتي سجده بر غير آنها جايز شمرده شده است، در شرائط اضطراري و در حال عذر گرما يا سرما و امثال آنها بوده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. سجده بر تربت يا نهايت تواضع در پيشگاه خدا، سيد رضا حسيني نسب
2. شيعه پاسخ مي دهد، سيد رضا حسيني نسب، نشر مشعر، چاپ دوم، 1375، ص 103.
3. مهر نماز، اختراع شيعه يا انكار اهل سنت؟، م، ع ـ عطائي اصفهاني، نشر حضرت عباس ـ عليه السلام ـ ، قم، چاپ دوم، 1382.
4. ايده ها و عقيده ها، سيد محمد شفيعي، نشر بنياد و معارف اسلامي، چاپ اول، 1379، ص 296 تا ص 303.
5. سيرتنا و سنتنا، علامه اميني.
6. شيعه شناسي و پاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني، نشر مشعر، جلد اول، چاپ اول، 1382.


[1] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، الوفا، ج79، ص335.
[2] . بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح البخاري، كتاب الصلاه، نشر داراحياء العربي، حديث428.
[3] . جصاص حنفي، احكام القرآن، بيروت، ج 3، ص 209، باب السجود علي الوجه.
[4] .بيهقي، السنن الكبري، ‌كتاب الصلاة، باب الصلاة علي الخمرة، ج2، ص421.
[5] . همان،
[6] . همان.
[7] . ابي داود، سنن، حديث 894، به نقل كتاب مهر نماز، تاليف عطائي اصفهاني، نشر حضرت عباس ـ عليه السلام ـ ، ص 27.
[8] . متقي هندي، كنز العمال، نشر حلب، كتاب الصلاة، السجود و ما يتعلق به، ج 7، حديث 19809.
[9] . سنن بيهقي، ج 2، ص 105، باب الكشف عن الجبهة في السجود.
[10] . همان.
[11] . همان، ج 1، ص 439، كتاب الصلاه.
[12] . كنز العمال، ج 8، ص 131.
[13] . ابن سعد، الطبقات، ج 3، ص 284.
[14] . طبقات ابن سعد، طبعه بيروت در احوال مسروق بن اجدع، ج6، ص79.

( اندیشه قم )